لو بص فی عینی
اگر فقط در چشم من نگاه کند

اتکلم والا لا یا قلبی
سخن بگویم یا نه ای قلب من

و الا اعمل ایه
در غیر این صورت چه می توانم بکنم

مش واحد باله لیه یا قلبی و بیفکر لیه
چرا او به من فکر نمی کند و من در ذهنش نیستم

دی عنیی و کل حاجه فیی بتنادی علیه
در حالیکه چشمانم و همه وجودم اسم او را صدا می زنند

لو بص فی عینی مره بس
اگر فقط یک بار در چشم من نگاه کند

حیحس اوام بشوقی لیه
به زودی به دلتنگی من پی خواهد برد

لو بص فی عینی مره بس
اگر فقط یک بار در چشم من بنگرد

حیحس بانی دایبه فیه
خواهد فهمید که هستی من در او ذوب شده است

لو قللی تعالی قلبی دق
اگر به من بگوید به کنار من بیا و قلبم به تپش افتاده است

انا اروح له اوام ما اقلشی لا
به سرعت به سوی او خواهم رفت و به او نه نخواهم گفت

انا حالی هو برده حاله
من حال و هوای خویش را دارم و او نیز احساس خودش را

على ایه مشغول
چه چیزی فکر او را درگیر کرده است

و فبالی کل شئ فی باله
و من به هر چیزی که او فکر می کند می اندیشم

مش لازم اقول
نیازی نیست که بگویم

میلاله ایوه مشتاقه له
که من خواهان او هستم، من دلتنگ اویم

حاشتاق على طول
و همیشه شور و شوق دیدن او را خواهم داشت