من یاسرم یه قاصدم که عازمم
واسه حرف تازه تر که لازمن ، واسه رپ
یه سال و نیمه که دور از وطن و غافل از قافلم
حالا اینا بمونه واسه بعد عازمم باس برم
میببنی تیک دارم رو پیشرفت صلح
من تا شیش هفت صبح
بیدارمو میخوابم با نیش خند و ظهر
من یه مسافرم که تو کشور مجاورم
ولی اینو فقط خدا میدونه که بعد از اینجا کجا برم
این داره بهم مشت میزنه فک میکنن بهم خوش میگذره
شهر فرنگ اونور آب از دور دست بهتر و خوشتیپ تره
حرفام عینه عینکه تا واضح ببینی پازل بچینی
حاضر بشی تو واسه یچیزی واقعیتی که یاسر کشید
رقمی تو باک ندارم
به احدی باج ندادنم
از احدی باک ندارم
رو سرم الکی تاج ندارم
من واسه این نخوندم که حق فیت بیشتر بدن
بذار تا بشینن پای نقد فیلم پیشرفت من
تقریباً فهمیدم که با پول و شهرت پُز دادن
یعنی فوراً فرصتو مفت دادن بعد سود از قدرت افتادن
من نمیگم خوبم ممتازم ولی اینو بدون از من وجداناً
تو رپ مولوی استادمه خونم جوهره خودکارمه
دستا رو واکنن با من آنن
اینو میدونی که منو تو با هم
دنیا توی مشتمونه من قدرت کلمه رو باور دارم
میرم بی حد و مرز..
من میرم تا فتح رپ
دوباره همینو بگو تو
دستا رو واکنن با من آنن
اینو میدونی که منو تو با هم
دنیا توی مشتمونه من قدرت کلمه رو باور دارم
میرم بی حد و مرز..
من میرم تا فتح رپ
آه..با…
بهم میگی که محافظه کارم تو رپ ملاحظه دارم
هه ، بگو به کجا رسیدن اونایی که فاز مبارزه دارن
همه پخش و پلا یسری که نعشه خراب
یسری که دنبال بچه عروسکا با کفش طلان
میگی من واسه شهرت میخونم
میگی من واسه شو رپ میکنم
وقتی که میگی دیگه شو کرد میدونم
اونوقته که شوکت میکنم
من رویابافم ولی تو رویام عمیقم چون
هرچی که توی رویام ساختم دقیقاً واسم حقیقت شد
فکر من اینه که چقدر وفاصله داریم از مرکز مقصد
اینهمه معدن و مخزن
اینهمه هستن مغزن ولی وقتیکه دورت دیواره
دورت پُره بیکاره
شدی از این دوره بیزار و میری دنبال مُهر ویزا
جمع میکنن زن و فرزند
گوله میکنن دم محضر
خونه زندگی رو آب میکنن و فردا لب مرزن
سر خورده بی عاره میگی این گربه بیماره
دردی که عمیقه روی سرطان نمیشه چسب زخم زد
دستا رو واکنن با من آنن
اینو میدونی که منو تو با هم
دنیا توی مشتمونه من قدرت کلمه رو باور دارم
میرم بی حد و مرز..
من میرم تا فتح رپ
دستا رو واکنن با من آنن
اینو میدونی که منو تو با هم
دنیا توی مشتمونه من قدرت کلمه رو باور دارم
میرم بی حد و مرز..
من میرم تا فتح رپ
دو پهلو نمیخوام حرف بزنم فازش زیادی باب شده
از بس کلمه ها تند میدوان پهلوهاشون آب شده
ضمن اینکه الکی ادعا نمیکنم و فردا هم اگه بدمو بگن ضد حال نمیخورم
من کلی حرفه تو جیبم
من گوله برف رو شیبم
من روی صحنه خورشیدم
هر روز هفته کوشیدم
تا با قدرت مختار جوهره خودکار و روی صفحه دوشیدم
تا که بالاخره دیدم اینو میتونمو کلمه رو توی مغز تو چیدم
تا وقتی که زندگی کار داشت میمونم
مستقیماً در راستاش میدوام
من پای کارواش میمونم
زخمامو بانداژ میکنم حرفامو تک تک یادداشت میکنم
مغزامو درگیر داستان میکنم
خود شب تا صبح فردا با نور لب تاپ کف دفتر رواسفالت میکنم
دیگه زمان صعود و رشد سقف طبقاته
از هله هوله که فاکتور بگیر که فحش بچه صلواته
قلمه میدوزه زمین و زمان و پیامشو میده به پیر و جوان و منو تو کنار همدیگه اداره بکنیم مسیر جهانو
دستارو واکن آنن با من..
ههه..
…یا..
من یه مسافرم ، ولی به خیر گذشت
فقط خوشحالم که به خیر گذشت
این سفر تموم شد