روحی معاک
وجودم با تو

سافر واتغرب وتعالا انا روحی معاک
سفر کن و دور شو و بیا، وجودم با توست

ده انا هفضل عایشه لهوانا وانا بستناک
من برای عشقمان زنده ام و انتظارت را می کشم

لیه کتر الملامه سافر بالسلامه
چرا این همه سرزنش، برو سفر سفرت به سلامت

ترجعلی وقلبک مشتاق و واحشنی یاما
باز می گردی، و قلبت مشتاق است و اینقدر مرا دلتنگ می کنی

حبک یاهوایا عایش هنا جوایا وهیکبر
عشقت ای عشق من، در کنار من اینجا زندگی می کند، و بزرگ می شود

ویزید لما انت ترجع بالسلامه
و زمانی که به سلامت باز می گردی بیشتر هم می شود

بشتاقلک واحلم واتمنی تجری الایام
به تو مشتاق می شوم، و در رویاها آرزو می کنم که روزها بگذرند

ترجعلی ویبقی الکون جنه وفحضنی تنام
بر می گردی و دنیا برای من بهشت می شود و در آغوشم می خوابی

فی بعادک بتعب فی الدنیا ولا بفرح یوم
در دوری تو در دنیا خسته می شوم و هیچ روز خوشی هم ندارم

وفی غیابک بحسب بالثانیه ترجعلی فی یوم
و در نبودن تو ثانیه شماری می کنم، که چه وقت باز می گردی