سهرنی سهر
مرا بیداری چشاندی

سهرنی سهر اکتر واکتر
من را بیداری چشاندی، بیشتر و بیشتر

اصل انت فاکر ان انت شاطر یلا سهر
تو فکر می کنی که زرنگی، بگذار بیدار باشم

سهرنی سهر
مرا بیداری چشاندی

اصل انت فاکر ایوه انت فاکر ان انت شاطر
تو فکر می کنی، آری تو فکر می کنی که زرنگی

کان غیرک اشطر
از تو زرنگتر هم بود

یابنی الحاجات دی عدت علیها عدت ویاما شافت عنینا
پسرکم، این کارهایی که تو داری آن را می بینی، ما از اینها بسیار گذشته ایم و بسیار دیده ایم

هو احنا لسه هنعیدو تانی
این ماییم که هنوز داریم بر می گردیم

لیه جای تانی مش لما تکبر
چرا دوباره آمدی، چرا نمی گذاری بزرگتر شوی

هو انا هنسی انسی اللی عملتو
من فراموش می کنم، کاری را که تو انجام داده ای

فی حق قلبی یوم ما انت شغلتو
قلب من حق دارد، روزی که تو گرفتارش کرده ای

کان قلبی طیب یابو قلب انانی
قلبم پاک بود، ای قلب سنگی

هیقول ایه تانی بعد اللی انا قلته
چه چیزی برای گفتن داری، بعد از اینهایی که من گفته ام

بس اللی زی من الورد اتجرح
چگونه از گل آزرده شده ام

من کتر جرحه مبقاش فیه مطرح
بسکه که زخمها زیاد است، دیگر جایی برای زخم تازه تیسا

لیک او لی غیرک ابعد وانسانی
برای تو یا برای غیر از تو بود، دور شو و فراموش کن

ده اللی کسرته عمره ما یتصلح
دلی که شکستی تا آخر عمر هم درست نمی شود

اسمع هقولک خد قلبک وامشی
گوش کن، دارم به تو می گویم، دلت را بردار و برو

انا مش هسهر علشانک رمشی
من مژگانم را به خاطر تو بیدار نگاه نمی دارم

ولا یوم هقولک تعالالی
و هیچ روزی هم به تو نخواهم گفت بیا

ولا یوم هیجی اسهر ولا انم شی
و روزی نخواهد آمد که بیدار بمانم و نخوابم

انا ماللیلادی انا ماللیلادی انا مش هدادی ومن الساعه دی
من از همین امشب آرام نمی نشینم، و از این ساعت

اعمل حسابک ملیون مره
یک میلیون بار حساب خودتت را بکن

المح خیالک بیعدی قصادی
سایه ات را ببین که دنبالت می کنم، چشمانم به دنبالت خواهند بود