لیا حق
حق منست

لیا حق برضه اعیش حیاتی
حق منست که زندگی ام را بگذرانم

لیا حق برضه یاحبیبی فی الحیاه
حق دارم عزیزم با زندگی خودم راضی شوم

لیا حق وانت حق عشان تهون الحیاه
من حق دارم و تو هم حق داری تا زندگی به آسانی بگذرد

انت اب وانا ام انت ادم وانا حوا
تو پدری و من مادرم، تو آدمی و من حوا

یبقی صعب یبقی ظلم تعیش یاادم وتموت حوا
سخت است و ظلم است که آدم زندگی کند و حوا بمیرد

لا مش قصدی اقوی ولا حاجه
قصدم این نیست که من برتر شوم و نیازی هم نیست

لا مش قصدی اقوی وتکون انت ضعیف
قصد من این نیست که قوی شوم و تو ضعیف شوی

انت نص وانا نص زی الشتا والصیف
من نیمه هستم و تو نیز نیمه ی دیگری، مانند زمستان و تابستان