مشتاقه لیک
دلم برایت تنگ شده است
مشتاقه لیک شوق الهوى لروحی
دلم برایت تنگ شده است و شور عشق، سراسر وجودم را پر کرده است
و حیاه عنیک دابه انا روحی
به چشمانت قسم که روح من از دوری تو در حال سوختن می باشد
من زمان مشتاقه انا اشوفک
خیلی وقت است که شور دیدار تو را دارم
یا زمان ارجعلی بوصوفک
ای روزگار با تمام آن چه پیش از این برایم مجسم شده است به سوی من بازگرد
السبب بعدک حبیبی
و دلیل آن جدایی توست عزیزم
حن علی و ارف على حالی
با من مهربان باش و به احساساتم رحم کن
لیلی طال حبک تلف حالی
شب هایم طولانی گشته اند و عشق تو در حال نابودی من است
للعیون السود ولهانه
قلبم برای آن چشمان سیاه یک ذره شده است
للهوى یا قلبی عطشانه
قلبم تشنه عشق می باشد
السبب بعدک حبیبی
و علت آن تو هستی عزیزم
یا قمر سهرانه للغالی
ای ماه، به خاطر آن نازنین تمام شب را بیدارمانده ام
صورته فی قلبی و بالی
و فکرش در قلب و ذهن من است
مهما صار ما انسى ایامک
با هر رویدادی هرگز روزهای با تو بودن را فراموش نمی کنم
انتظر ترجعلی بغرامک
و منتظر تو خواهم شد که دوباره همراه با عشقت به سوی من بازگردی