کان زمان
زمانی بود
عشقتک وجرحتنی عشقتک بکل کیانی
عاشقت شدم و تو مرا زخمی کردی، با همه وجودم عاشقت شدم
وبایدیک ضیعتنی ودوقتی راجع تانی
و با دست های خودت مرا از دست دادی و حالا باز هم بازگشته ای
بعد جراحی واحزانی
بعد از زخمها و غمهایم
بدموعک تترجانی
با اشکهایت به من التماس می کنی
جرحک لیا خلانی کرهتک ومش عیزاک
زخم تو برای من نسبت به تو تنفر بر جای گذاشت و دیگر تو را نمی خواهم
زمان کان عندی قلب یوم ماملکته
زمانی بود که من قلبی داشتم و هیچ روزی هم قلبم را به کسی ندادم
جیت فی ثانیه نسیته
آمدی و در ثانیه ای فراموش کردی
معدش فی قلبی حب وانا بعد قسوتک
در قلب من دیگر عشقی وجود ندارد و من بعد از این همه قساوتی که از تو دیدم
ایوه انا قسیته
آری، من آن را سخت کردم
زمان کان عندی قلب حب الحیاه
زمانی بود که قلبی داشتم که زندگی را دوست داشت
زمان کان عندی قلب دلوقتی لالا
زمانی بود که دلی داشتم ولی حالا دیگر نه، نه
معدش یفید البکا کل اللی بنا ده ماضی
دیگر گریه بی فایده است، هر آنچه که بین ما بود تمام شد
معدش مابینا لقا ولو تبکی دم قصادی
بین ما دیگر دیداری وجود ندارد، حتی اگر چشمانم خون گریه کنند
انا لو منک انسانی اعشق واخدع من تانی
من اگر جای تو بودم فراموش می کردم، باز عاشق می شود و دوباره هم خیانت می کنم
حبک مبقاش علشانی کفایه اللی شفته معاک
عشقت برای من نمی ماند، هر آنچه که با تو دیدم دیگر کافیست