معجبه
دوستش دارم

معجبه مغرمه أنا بقى مش عایزه إلا هو
دوستش دارم، عاشقش هستم، جز او کسی را نمی خواهم

مشیته همسته نضرته بتحرک قلبی جوه
راه رفتنش، نجوایش، نگاهش، قلبم را به لرزه در می آورند

حد یقوله حد یقوله إنی بحبه الحب ده کله
کسی باید به او بگوید که من چقدر دوستش دارم

حد یحنن قلبه علیی أنا مکسوفه أروح له و أقوله
کسی باید اورا با من راحت کند، من خجالت می کشم که به سویش بروم و بگویم

ایوا خطفنی بسحر جماله شوقی باین له و عینی قیلاله
با جادوی زیباییش مرا ربوده، شور و شوقش را دارم و چشمانم به او می گویند

خایفه ما اکنشی أنا اللی فی باله بعد ده کله
می ترسم پس از همه اینها من کسی نباشم که در ذهن اوست

روحوا قولولوا بحبه و ماله معجبه بیه و دایبه و میللاه
برو به او بگو که دوستش دارم و عاشقش هستم و می سوزم

وحده خلاص عاشقه و عیشاله عمرها کله
منم کسی که دوستش دارد و می رود تا همه زندگیش را برای او بگذراند