کتکوته
جذاب
اموره وحلوه وکتکوته
دلفریب و زیبا و جذاب
دى حبیبتى اجمل بنوته
عزیز من زیباترین دختره
بتحب بباها وممتها
بابا مامانشو دوست داره
ولا مره تخاصم صحبتها
و هیچ وقت با دوستاش دعوا نمی کنه
وعلشان غلاوتها ورقتها
و به خاطر ظرافت و ارزشش
اسهر واحکلها الحدوته
همه شبو باهاش بیدار می مونم و براش قصه می گم
کان فى زمان وزمان یا مکان زیک بنت جمیله زمان
یه وقتی یه دختر زیبای کوچولو مثل تو بود
ذکرت نجحت لعبت فرحت عزفت رسمت بالالوان
خوب درس می خوند، بازی می کرد، شادی می کرد، موسیقی گوش می داد و نقاشی می کرد
کان قلبها ملیان احساس وبتتمنى الخیر للناس
قلبش پر از احساس بود و برای همه آرزوی خوب داشت
علشان کدا حبوها الناس وقلولنا فى الحدوته
به خاطر همین همه دوستش داشتن و این داستانو تعریف می کردن
کان یامکان وزمان فى واد سافر لف بحور وبلاد
یه وقتی یه پسر کوچولویی بود که به کشورها و دریاها مسافرت کرد
حب العلم ولما اتعلم حن لبلده وناسه وعاد
همه دنیا رو دوست داشت و وقتی از کشور و مردمش یاد گرفت برگشت
قال بالعلم هفید الناس وحعلمهم وباخلاص
با علمش می خواست به مردم کمک کنه و اونا را نجات بده
علشان کدا حبوه الناس وقلولنا فى الحدوته
به خاطر همین همه دوستش داشتن و این داستانو تعریف می کردن