یا طبطب و دلع
راحت و ضایعش می کنم
یا طبطب و دلع یا یقولی انا اتغیرت علیه
راحت و ضایعش می کنم، وگرنه به من می گوید با او تغییر کرده ام
انا ازعل اولع ماهو کل همه ازاى ارضیه
ناراحت و داغ می شوم، اما او فقط به این فکر می کند که چطور راضیش کنم
قولوله ده انا برده ساعات فی حالات مره ازعل مره ادیله عینى
برو و به او بگو من هم گاهی شرایط خوبی دارم، گاهی ناراحتم و گاهی چشمانم را به او می دهم
مین فینا على حاله کل الاوقات ده تاعبنى اوى طلع عینى
چه کسی از ما همیشه در بهترین شرایط است، خسته ام می کند و می خواهد چشمانم را به او بدهم
لو ازعل منه و آثر یقول بأقصر فى حقه و یأخد جنب
از او خسته می شوم، می گوید احساسش را ندیده می گیرم و خودش را می گیرد
ولو افهمه یقول باظلمه یفضل یحسسنى بمیت ذنب
و اگر برایش توضیح دهم متهمم می کند، و ادامه می دهد تا احساس گناه کنم
قال أنا بتغیر ولا ده عقله صغیر حیر قلبى معاه
تغییر کرده ام، عقل کوچکش با قلبم پریشان می شود
وحکم القوی بموت فیه اوى وده اللى صبرنى على هواه
اما من خیلی دوستش دارم، اینست که مدتهاست با او صبوری می کنم