ایه اخبار نفسیتو
او را چه شده است
ایه اخبار نفسیتو عشان اقولوا واکلم حضرتو
او را چه شده است که من اینگونه با احترام با او سخن می گویم
عشان امهدلوا واشوف سکتو واشوفلى حل معاه
که همه چیز را برایش هموار کنم و او را ساکت ببینم و به دنبال راه حلی برایش بگردم
حد یقولى نظام موده اصلى انا بتلخبط فى وجوده
کسی به من از شرایط او میگوید؟ چرات که وقتی اینجاست من گیج می شوم
یاویلى منه یابروده الکون ماشی على هواه
چگونه از او آزرده شدم، چطور سرد است؟ دنیا از عشق او عوض میشود
عماله اعید فى اللى بقوله واشوفه بسکت ولا اقوله
آنچه گفتم را تکرار می کنم و وقتی او را میبینم ساکت میشوم و چیزی به او نمیگویم
مفیش طریق بدخلهوله الا ویسده فى وشى
راهی برای نفوذ به او نیست، همیشه درها را به روی من میبندد
اجى اقوله کلمه ویقفل ده صعب جدا ومقفل
آمدم که سخنی بگویم و او موضوع را عوض کرد و واقعا که آدم سر سختیست
سهرانه عینى ولا بتغفل یاعینى سورى معلش
چشمم هنوز بیدار است و نخوابیده، ببخش، چیزی نیست
ساق فیها عرف انى حبیبته واموت واروح فیها لو سبته
بیش از این هم می کند، می داند که معشوقش هستم و در نبودش خراب و نابود میشوم
والله اللى زیه بیتظبطو دایما بقرصه ودن
سوگند میخورم که افرادی مثل او با یک گوشمالی درست میشوند
بس الشاهده للى عشرته بانت لى طیبه ورا تکشیرته
اما تجربه زندگی طولانی من با او از همراهی خوب او علیرغم شیطنتش حکایت می کند
عشان کده انا رهن اشارته بخده فى ثوانى بالحضن
به خاطر همینست که من اسیر او شده ام، برای لحظاتی او را در آغوشم می گیرم