عینی بعینک
چشم به چشمت دوختم

عینی بعینک وعینک مش الی
قلبی عا قلبک ویا ریتک الی
طلاع منی شو بدک منی
لأنی شتقتلک شو بقلک تأقلک
ما قلبی مبتلی
چشم به چشمت دوختم ولی تو به من نگا نمیکنی
دلم به دنبال دلته و ای کاش که دل تو با دل من بود
رهام کن، چی از من میخوای؟
دلتنگتم، چی میتونم بهت بگم
از همه ظلم و ستمی که به دل من شده

حبیتک أنا تنسیت الهنا
وخلیتک انت حلمی اللی جای
شو صار المسا توعیت بقسى وعیونک مخبایی
یا قلبی وین وین رایح وین؟
کلا کذبه الحکایه
اونقدر دوستت دارم که شادی رو فراموش میکنم
و تو رو جایگزین رویاهای آیندم میکنم
چی شد که تو این همه سختگیر شدی و چشمات همه چیو پنهون کرد؟
کجا میری دل من؟ کجای میری؟ کجا؟
همه داستان یه دروغه

شو یللی بنی مغرومه من سنه
وغرامی ولا جایی على بالک
شو جابک الی تاقلبی غلی و تذبحنی بدلالک
یا قلبی روح لا تلم جروح
ودیر بالک على حالک
همه یک سالی که من عاشقت بودم چه اتفاقی افتاد؟
که حتی عشقم به ذهنت هم نیومد؟
وقتی با نوازشهات منو قربانی کردی، چی تو رو به من برگردوند؟ چی دلمو آتیش زد؟
برو قلب من، نمیخواد زخمم رو باز کنی
مراقب خودت باش