الله یشغلو بالو
خداوند از پیش ذهن او را تصرف کرده بود
بلل وراقى یا حبر العین
غوطه خورید ای کاغذهای من، آه ای جوهر چشمانم
رایح لروح الروجح مکتوبى
به سوی خواسته همگون با خودم که تقدیرم هست می روم
وع اؤل الصفحه دون الحرفین
و در اولین صفحه دو حرف نوشته شده است
اخى وکاس الاخ مشروبى
آه و آه جامهایی هستند که من می نوشم
الله یشغلو بالو یاللى شاغللى بالى
خداوند از پیش ذهن او را تصرف کرده بود، که او ذهنی از پیش تصرف شده دارد
راح وترکلى خیالو یرافقنى مثل خیالى
او رفت و تصویری از خود برای من باقی گذاشت تا به آن واسطه رفتاری دوستانه با من داشته باشد
ماعمیغمضلى جفین وعا عینى ما هو مبین
او در نزدیکی پلک های بسته چشمان من صحبت می کند و چشم هایم نمی تواند او را ببیند
ان کلو عا غیرى معین بجلهم لا حرق حالى
اگر می خواهد تا حسادت مرا تحریک کند، من خودم را آتش نخواهم زد
راح وخلالى طیفو یمرجح فى على کیفو
او رفت و تصویری از خود برای من باقی گذاشت تا مرا آن طور که دوست دارد بچرخاند
اهون یدبحنى بسیفو ولا شوفو حب بدالى
ترجیح می دهم مرا با شمشیرش بکشد تا او را عاشق دیگری ببینم
یاطیر الطایر قلو حواسى خمستین فلو
آه ای پرنده در حال پرواز! به او لگو که من همه حواس پنج گانه ام را از دست داده ام
قلبى عم یحنلو وروحى راحت للغالى
قلب من به او متمایل است و هستی من به سمت عشق او رفته است