إیدک
دست تو

ایدک ایدک ایدک ایدک اوعا تشوبرلی بأیدک
دست تو، دست تو، دست تو، با دستت مرا لمس نکن

جلس واحکینی مزبوط
بنشین و شایسته با من سخن بگو

روق روق
آرام باش، آرام باش

تعصیبک ما رح بیفیدک ولا قلبی بیعشق بشروط
تعصب تو برایت سودی ندارد، همین طور برای قلب من هم عشق مشروط

روق روق
آرام باش، آرام باش

رح بتطیرنی من ایدک وتموتنی وتمووووت
می خواهی با دستت به من آسیب بزنی، و پس از آن مرا بکشی

منقزنی و منرفزنی یعنی بدک ما تواخزنی
تو مرا ترقی می دهی و خشمگین می کنی، مرا ببخش، آیا می خواهی

إیدک
دست تو

بعرف انو قلبک طیب و انک مش عنیف
می دانم که قلب مهربانی داری و سخت و خشن نیستی

لکن لما تعصب جرب عصب ع الخفیف
اما هنگامی که تعصبت را می بازی، سعی کن خشمت را کنترل کنی

هونها بتهون
آسان بگیر، آسان خواهد بود

روقها بتروق
خونسرد باش، آرام خواهی شد

بعرف انو حبک عندی متل الهوا والمی
می دانم که عشقت چون آب و هوا برای من با اهمیت است

وقلبی ما بیستغنی عنک ولا شوی
و قلب من از تو سیر نخواهد شد

وعلى شو یا مجنون
و برای چه، دیوانه

بتظلک معجووووق
به زودی ساکن خواهی شد