ما بخبی علیک
چیزی را از تو پنهان نمی کنم

حبیبی ما بخبی علیک انی عم بقسى علیک
عزیزم من چیزی را از تو پنهان نمی کنم، من با تو سخت خواهم بود

غصبا عنی
نه به خواست خودم

انا عم خلیک تغاز حتى ما تفکر شئ نهار
می خواهم تو را که حسادت کنی، بالاخره روزی حسادتت به پایان خواهد رسید

تبعد عنی
ترکم کن

بغیابک بقتل حالی و بتعذب باللیالی
زمانی که نیستی، احساس می کنم که می خواهم بمیرم

دخلیک ظل قبالی وقرب قرب منی
لطفا کنارم بمان، به من بیشتر نزدیک شو

سامحنی اذا انا عذبتک نطرتک هیدا مش بایدی
اگر تو را آزرده ام مرا ببخش، دست خودم نیست

من خوفی تروح و تترکنی و تحرقنی و تزع فیی تنهیدی
نگرانم که مرا ترک کنی و برنجانی و در افسوس غرق کنی

بتعمل هیک و اکتر من هیک
حسادت این گونه می کند و حتی بیشتر

صدقنی اذا انا قلتک بعتلک کلمه تحکی عنی
باورم کن، من اگر به تو گفتم

زقلتلک فیها اشتقتلک بحنلک وانت قطعه منی
اگر به تو گفتم که مشتاق توام و تو را از دست می دهم، آرزوی تو را دارم و تو بخشی از منی

صایر فیی هیک کرمال عینیک
برایم اتفاق افتاده و به خاطر چشمان تو بوده است