ولع
آتش بزن

الک شخصیه کتیر قویه وبخاف علیک من الحسد
تو شخصیای قوی داری و من از حسادت از تو می ترسم

حراره قلبک فوق المیه وعیونک بتولع بلد
گرمای قلب تو بیش از یکصد درجه است و چشمانت سرزمینی را به آتش می کشد

ولعها ولع هالارض ولع کل اللی فی قلبک طلع
آن را آتش بزن، این سرزمین را آتش بزن و اجازه بده همه چیز از قلبت خارج شود

مغرومه فیک دلعنی دلع دلع اااااااه دلع
من در عشق تو هستم، مرا نوازش کن، نوازش کن، نوازش کن

عندک طله طله غریبه شمس غیبی طل الملاک
تو کاریزمای عجیبی داری، خورشی به کنار رفت و ستاره پدیدار شد

تأمر قلبی وقت اللی بدک مین اللی بردک انت الملک یاملاک
هر زمان که بخواهی بر قلب من حکمرانی می کنی، چه کسی می تواند پادشاهی تو را کتمان کند ای پادشاه

ولعها ولع هالارض ولع کل اللی فی قلبک طلع
آن را آتش بزن، این سرزمین را آتش بزن و اجازه بده همه چیز از قلبت خارج شود

مغرومه فیک دلعنی دلع دلع اااااااه دلع
من در عشق تو هستم، مرا نوازش کن، نوازش کن، نوازش کن

الک شخصیه کتیر قویه وبخاف علیک من الحسد
تو شخصیای قوی داری و من از حسادت از تو می ترسم

لک تسلملی شو هالیاقه شو هالباقه شو هالحضور
این رضایت چیست؟ این ادب چیست؟ این حضور چیست؟

یسلملی اللی واثق بحالو واللی بجمالو جن الحضور یاملاک
او را تقدیس می کنم که بسیار به خودش اطمینان دارد و زیبایی حضورش همه را دیوانه می کند