انت الشمس
خورشید تو هستی

یاقلبی … یاحبی … یاعیونی … یاجنونی
ای دل من … ای عشق من … ای چشمان من … ای دلیل دیوانگی من
من بین العالم والناس انت الی ساکن بعیونی
در میان همه دنیا و انسانهایش، تو تنها نشسته بر چشمان من هستی
أنت الشمس ال ما بتغیب أنت قلبی وعینیی
تو خورشیدی هستی که هرگز خاموش نخواهد شدتو قلب من و چشمان منی

أنت الدوا والطبیب أنت لحن الغنیه
تو حکیم و داروی من هستی … تو آهنگ ترانه ها هستی
وعلى حبک ما بیغلى حبیب یا قمر السهریه
هیچ چیز ارزش عشق تو را ندارد، ای ماه  شب های بیداری من
وحبک ع جبینی مکتوب من هلق للأبدیه
شیدایی تو بر پیشانی من از ازل تا ابد نوشته شده است

ع دربک رشیت ورود غنالی الطیر الشادی
در حالیکه پرندگان سرود شادی سر داده اند، رزها را سر راه تو ریختم
قلبی بحبک موعود عشقتک حد العباده
دلم را با عشقت وعده داده ام و تو را تا حد پرستش دوست دارم
مهما لیلی کان یطول حبک زادی وبزیاده
هرچقدر  شب های من به درازا بینجامند عشقت بیشتر و بیشتر می شود

حبک عندی مالو حدود یا أغلى من عینیی
عشقت برایم نامتناهیست ای ارزشمندتر از چشمهایم
جمالک قمر المنشود صوتک أجمل غنیه
زیبایی تو زیبایی ماه تابان و صدای تو زیباترین آهنگ ها است
کرمالک بروحی بجود بس تضلک حولیی
به خاطر تو روحم در بیتابی و بی قراری است پس کنار من بمان و دور نشو