مکانه وین
جایش کجاست
یسألنی مکانه وین جوه القلب ولا العین
از من می پرسد جایش کجاست، ته دلم یا فقط درچشمم
ما یدری حبیب الروح انه ساکن الاثنین
عزیز جانم نمیداند که جایش در هر دوست
و یسألنی مکانه وین
و از من می پرسد جایش کجاست
أحبه حب هالکنی سکن فینی تملکنی
دوستش دارم، عشقش مرا کشته و درونم جای گرفته و مالکم شده
انا لو أترکه لحظات أحس الروح تترکنی
من اگه چند لحظه از او دور شوم، احساس می کنم که روحم مرا ترک می کند
و یسألنی مکانه وین
و از من می پرسد جایش کجاست
یبی یعرف یبی یدری مکانه وین فی عمری
می خواهد بداند، میخواد بفهمد جایش در زندگی من کجاست
و انا فی داخل احساسی احبه موت من بدری
من از منتهای احساسم از مدتها پیش تا حد مرگ دوستش دارم
و یسألنی مکانه وین
و از من می پرسد جایش کجاست