احساس
احساس

راجع تسأل عنی اه والله کتر خیرک
انت مین مفکرنی طفله ومابتأشع غیرک
برگشتی که از من بپرسی، خدا خیرت بده
فکر میکنی من کی هستم؟ دختری که جز تو هیچ کس رو نمیبینه؟

قلبی الی تحمل ظلمک عم تطلب منه یضمک
لا هالمره عن اذنک ماراح اضعف لا لا
بیتک یالی عامرته انت بیأیدک دمرته
لحبک یاما جرحته وقلبه لنصین قسمته
واسمک بطل یعنینی خلاص علیا حرمته
خلاص اه خلاص
میخوای که دلم ظلمت رو تحمل کنه و تو رو به آغوش بکشه؟
نه، نه، این بار نه، دیگه ضعیف نمیشم
خونه ای که ساختی رو خودت با دستای خودت خراب کردی
تو کسی که عاشقت بود رو آزردی و دلش رو به دو نیم تقسیم کردی
اسمت دیگه برای من هیچ معنایی نداره
تموم شد، تموم

احساس کبیر ضیعته بحیاتک ماقدرته
موفق بطریق الی اختارته والله معاک
احساس بزرگی که از دست دادی و هرگز قدرش رو ندونستی
شاید از مسیری که انتخاب کردی راضی باشی

انت م الناس الی ع طول ع النعمه بیتکبره
مابتتأسف ع شئ الا لما تخسره
بیتک یالی عامرته انت بیأیدک دمرته
لحبک یاما جرحته وقلبه لنصین قسمته
واسمک بطل یعنینی خلاص علیا حرمته
خلاص اه خلاص
تو از اون دسته مردم هستی که همیشه در برابر همه چیز مغرورن
تا وقتی که چیزی رو از دست ندی براش متاسف نمیشی
خونه ای که ساختی رو خودت با دستای خودت خراب کردی
تو کسی که عاشقت بود رو آزردی و دلش رو به دو نیم تقسیم کردی
اسمت دیگه برای من هیچ معنایی نداره
تموم شد، تموم