بطلی تحبیه
دیگه عاشقش نباش
انسیه ماتفکرش تانی فیه
واشغلی نفسک عنو بای حاجه بطلی تحبیه
وسیبیه ماترجعیش تانی لیه
وان حاول هو انتی اوعی تسالی فیه
کلام سهل وبسیط بس مین اللی یعمل بیه
ایوا ده کلام بسیط بس مین اللی یعمل بیه
فراموشش کن و دیگه بهش فکر نکن
خودتو مشغول کن، دیگه عاشقش نباش
رهاش کن و دیگه به سمتش بازنگرد
حتی اگه سعی کرد دیگه هیچ شانسی بهش نده
این مسائل بی ارزشه و دیگه کسی بهایی بهش نمیده
قلبی معدش هادی ولا بحیاتو راضی
لو کان حب عادی کان مقدور علیه
فی عاشقین یتوبو وفی عاشقین یدوبو
وانا حبیت عیوبو واکتر من ده ایه
بقول لسنینی فوتی بعدو یعنی موتی
لو سکت صوتی قلبی بینادیه
فاکره کل همسه حاسه کل لمسه
فکره انی انسى بتفکرنی بیه
دلم آروم و قرار نداره و راضی نمیشه
اگه یه عشق ساده بود از پسش بر میومدم
بعضی از عاشقا از عشق توبه میکنن
بعضی هم به شدت عاشق میشن و توی این عشق میسوزن
اما من با همه این دردسرا دوستش دارم
و از دوست داشتن هم بیشتر، عاشقشم
از سالهای زندگیم میخوام که بگذرن
که اگه اون رفته دیگه وقت مرگ من رسیده
اگه صدایی از من در نمیاد، به خاطر اینه که دلم داره صداش میزنه
هر نجواییشو به خاطر دارم، هر لمسشو احساس میکنم
حتی ایده فراموش کردنش منو به یادش میندازه
ورامییه بذکریات لیالیه
وبلاش تلحی علیه او حتى مره تطلبی تقابلیه
ولو ایه اوعی تجری علیه
وامنعی دمعه عنیکی لو صدفه شفتیه
همه خاطراتشو دور بریز
دیگه برای دیدنش اصراری نداشته باش
دیگه اهمیتی نداره بعد از اون چه اتفاقی میفته
حتی اگه تصادفا دیدیش جلوی ریختن اشکاتو بگیر