حبیب قلبی
عزیز دلم

حبیب قلبی یاعمری
عزیز دلم، زندگی من

یاریت الکون بأمری
ای کاش می توانستم این دنیا را مدیریت کنم

واجیب الشمس عندک
تا خورشید را به تو بدهم

لیک لوحدک واوفی وعدی
برای تو قرارش دهم و به قولم پایبند باشم

لکن ما بید حیله غیر الکلمه الجمیله
اما من چیزی جز کلمات محب آمیزم برای گفتن ندارم

وانا من قلبی بحلم تبقى لیا … لیا وحدی
از منتهای قلبم احساس می کنم که تو برای من خواهی بود، فقط برای من

حبیب قلبی یا نور عینی
عزیز دلم، نور چشمم

یاحلم بعید بعییید
تو رویایی دست نیافتنی هستی

انادیلک تنور بالهوى قلبی الوحید
تو را می خوانم و تو می توانی قلب تنهایم را با عشقت روشنی ببخشی

لشایف دمعتی وناری
تو سوز و آه و اشکهای مرا نمی بینی

وانا غیرک ولا شایف
درست زمانی که من جز تو کسی را نمی بینم

هواک غیر لی افکاری
عشق تو همه افکار و ایده های مرا عوض کرد

وبقیت من الهوى خایف
و من از عشق می ترسیدم

طفیت شمعی بیوم العید
در روز عید شمعهایم را خاموش کردم

حبیبی نظره منک تساوی العمر کله
عزیزم، نگاهی از تو به اندازه همه عمر من ارزش دارد

ببالی یاحبیبی کل کلمه قلتها لی
همه واژه هایی که به من گفتی را در ذهن دارم

یاریت تشعر بحبی
ای کاش که عشق مرا احساس کنی

وتسمع دق قلبی
و صدای قلبم را بشنوی

وتمسح عن عیونی
و اشکهایم را از چشمانم بزدایی

یا یاحبیبی
ای عزیزم

دمع غالی
اشکهای با ارزش