لو اقولک
اگه بهت بگم

لو أقولک فی واحده معاک رهن اشارتک مستنیاک
اگه بهت بگم یکی باهاته و به انتظار یه اشاره از توئه

تقولها علی اللی بیک تلاقی روحها فی ایدیک تبقى الوحید اللی خد قلبها
بهش از خودت میگی، همه هستیش رو به دست میگیری
تنها کسی هم خواهی بود که همه قلبشو خواهی داشت

لو أقولک عشان حبها میهماش الناس کلها
اگه بهت بگم اونقدر عاااشقه که دیگه به هیچ کس اهمیت نمیده

بتحبک انت بضمیر مع ان غیرک کتیر یتمنوا نظره یادوب منها
تو رو از ته دل دوست داره، حتی وقتی دیگران منتظر یه گوشه چشمش هستن

مین بقى اللى انا عنها حکیت ماتقوللی یللا یاریت ده أنا أموت
اون کیه که من ازش حرف زدم؟ نگو که من، نگو، ای کاااش میمردم

أنا ناقص أقولک أنا
باید بخش بخش بگم؟

لو أقولک لاموها علیک وبرضه لیه معاک عایشه لیک
اگه بهت بگم همه به خاطر تو و زندگیش برای تو ملامتش کردن

مش راضی تفهمنی لیه أقولک أنا تانی ایه
چرا متوجه نمیشی؟ دیگه چی باید بگم؟

یعنی أسیبک عشان الاقیک
باید ترکت کنم تا بتونم به دستت بیارم

لو اقولک مبتدقرش نوم تتمنی فیک لیها یوم بعد یوم
اگه بهت بگم خواب از چشماش گرفته شده، تو رویا به سر میبره
هر روز و هر روز، که تو رو به دست بیاره

فی حد یرضی بکده یحبک الحب ده وانت ولاحاجه بانت علیک
کسی میتونه با این شرایط کنار بیاد؟ که این همه دوستت داشته باشه
و هیچ جوابی هم از تو نگیره؟