مع سبق الاصرار
با اصرار قبلی
جربت فی مره تقرب من إنسان مجروح
تا حالا سعی کردی به کسی که آزردست نزدیک بشی؟
ضایع مهزوم محروم من طعم الفرح
کسی که از شادی و سرور محروم شده و شکست خورده و تباه شده
ساعه ما اتألم اتکلم بحلاوه روح
وقتی درد میکشه با لبخند حرف میزنه
راجع مجروح مش قادر یهرب من الجرح
از دلی میاد که نتونسته ازش فرار کنه
اطمن حس بدفا فی ایدیک حبیته لاقیته فی حضنک طفل بریء
توی دستات آروم میگیره و گرم میشه
عاشقش میشی و حس میکنی یه کودک پاک رو به آغوش کشیدی
طیبت جراحه ادیته عینیک ادیته مشاعرک مشیته طریق
هر چی که داری و نداری و میخواد رو بهش میدی
همه احساست رو بهش میدی و با هم پیش میرین
عرفته ازا من تانی الفرح یسکن مطرح الاحزان
بهش این باور رو میدی که شادی میتونه برگرده و اون همه اندوه از بین بره
وزرعت امان لاقیت الطرح فجأه بیدبل علی اید إنسان
همه چیز رو بهش یاد میدی اما ناگهان از پشت بهت خنجر میزنه
جربت یخونک و یسیبک فی السکه حزین
مش طایق حتی یحس بجرحک
تا حالا سعی کردی کسی رو که بهت خیانت میکنه ببینی؟
کسی رو که تو رو تنها و ناراحت توی مسیری رها میکنه؟
کسی که حتی نمیخواد درد تو رو حس کنه؟
جربت عیونک تنادیه و تستنجد بیه
سعی کردی با چشمات باهاش حرف بزنی و ازش کمک بخوای؟
ولقیته على دمعک واقف یضحک
همون وقته که میفهمی درست روش اشکهات ایستاده و از ناراحتیت لذت میبره
حنیت لمکان کان دایماً یجمع بینکو
لاقیته بیخونک فیه
اما همون وقت تو دلتنگ لحظات با هم بودنی
همونجایی که اون به تو خیانت میکرد
جربت تواجه واحد بخیانته هزمک جبروت فی عینیه
تا حالا سعی کردی با یه خائن رودررو بشی؟ کسی که با غرورش تو رو خورد کرده باشه؟
کان نفسک تصرخ فالعالم ملقتش فی قلبک صوت
اون لحظه میخوای با همه وجودت سر همه دنیا فریاد بکشی
فریادی که صدایی توی دلت نداشته باشه
ضحیت بحیاتک و الظالم بیجرب فیک الموت
همه زندگیتو فداش کردی و اون نامرد سعی کرده تو رو از درون بکشه
جربت تموت
تا حالا مردن رو تجربه کردی؟