قلت ایه
چه گفتی

قلت ایه قلهالی تانی لیه سکت لیه
چه گفتی، دوباره برایم بگو، چرا ساکت شدی

یاحبیبی انا مستنی ایه قولها تانی قولها
عزیزم من منتظر چه هستم، بگو، دوباره بگو

قول هویت دانت لیالی وسنین داریت
بگو عاشق شدم، تو شبها و سالهاست که می دانی

کنت فی عیونی حلم و بقیت نجمه عرفت اطولها
در چشمانم رویا بودی و ستاره ای ماندی که من می دانستم از کجا ظهور کرده ای

دی الحیاه ده الی اللیالی انا محتجاه
ای زندگی، ای شبهایی هستند که من نیازمند حضور او هستم

کنت حموت من شوقی لیه
داشتم از اشتیاقش می مردم

دلوقتی انا شایفه فی عینیه کل الی بحلم بیه
هر آنچه در رویا می دیدم حالا در چشمانش می بینم

قول کمان وانت معایا حاسه بأمان
دوباره بگو که با منی، اینگونه احساس امنیت می کنم

کنت حبیبی فین من زمان غبت کتیر علیا
عزیزم این همه وقت کجا بودی، خیلی از من دور شده ای

عمر ایه قبلک حبیبی انا عشت لیه
ای عزیزم ، زندگی من پیش از تو چه بود، چرا زندگی کردم

شوف بقى شوقی لیک قد ایه قد الدنیا دیا
ببین اشتیاق من برای تو چقدر است، به اندازه این دنیا