بحبک موت
به عشق تو می میرم

کل مره افکر ابعد القى نفسی بحبک موت
هر بار که به رفتن و ترک کردن می اندیشم، می فهمم که به عشق تو می میرم

وافضل اسهر واخاف لو اعند
و هم چنان بیدار می مانم و می ترسم اگر مخالفت و مقاومت کنم

عمری منی یضیع ویفوت
همه عمرم بگذرد و به هدر رود

یالی حبک کثیر سهرنی
عشق تو مرا بیار نگه می دارد

یا العیون واعمل ایه ویاک
آه از چشمان تو، من با تو چه کنم

یالی قلبک کثیر حیرنی
قلبت مرا به سختی پریشان می کند

غصبه عنی بموت فی هواک
نمی توانم در عشق تو بمیرم

سهرانه لیلی بدوب وبغنی واعیش واحلم فی هوایا
شب ها بیدار می مانم و آواز می خوانم و در عشق تو زندگی می کنم و رویا می بینم

و منایا اکمل عمری معاک وانت وبس الی معایا
آرزویم اینست که زندگیم را در عشق تو به پایان ببرم، با تو و تو فقط با من

لیل نهار معایا
شب و روز با من

کل یوم حکایه
هر روز داستانیست

نور عینی و فداه عینی وهواه علی کفایه
نور چشمان من، هر چیزی را فدایت می کنم، عشق تو برایم کافیست