حبیبی أنا
عزیز من

یا حبیبی انا بحلم بلقاک بقالی سنه انا بستناک حبیبی هنا ولا یوم بنساک
یک سالی هست که من رویای دیدار تو را دارم ای عزیزم، من اینجا چشم انتظار توام عزیزم و هیچ روزی تو را فراموش نکردم

قرب ضمنی وتعالا فحضنی وحشتنی مبقاش فی الدنیا یهمنی غیر ابقا معاک
بیا جلو و من را در آغوش بگیر و به آغوشم بیا، مرا چشم انتظار دیدارت کرده ای، بجز دیدار با تو چیزی در دنیا برای من اهمیتی ندارد

حبیبی بقا کده ترضى فی بعدی لیالی وانا کده مش على بعضی
عزیزم راضی هستی که شب ها اینگونه از من دور باشی و من در حال طبیعی خودم نیستم

کل یوم بیفوت بشتقلک موت وازای بتسبنی کده لوحدی
هر روزی که می گذرد، شور و شوقم برای تو به حد مرگ می رسد، چگونه مرا اینگونه تنها رها می کنی

لیه حبیبی کده تبعد وتغیب لیالی کده لو تنسى هواک یا ویلی انا فی القلب جراح
چرا عزیزم اینگونه از من دور می شوی و شبها پنهان می شوی، ای وای اگر عشقت را فراموش کنی در قلب من زخم بر جای می گذاری

انت وحشتنی یا حبیبی لیه معاک حیرتنی لو بس علیک طمنتی انا کنت ارتاح
تو مرا در تنهایی گذاشتی، ای عشق من چرا مرا پریشان خودت گذاشته ای، اگر فقط خبری از تو پیدا کنم و مطمئن شوم آرامش می گیرم