رجب
رجب

رجب حوش صاحبک عنی
رجب دوستت را از من دور کن

رجب صاحبک جننی
رجب، دوستت مرا به مرز دیوانگی رساند

رجب قرب طمنی
رجب به کنار من بیا و خیال مرا آسوده کن

رجب وقلوا یسیب قلبی
رجب به او بگو که قلبم را رها کند

لو کان ده نسینی
ای کاش این کارها باعث می شد که فراموشش کنم

مین هینسینی شوقی ل قلبو الغدار
چه کسی باعث می شود که من دلتنگی ام را برای این قلب فریبکار از یاد ببرم

طب لیه یبکینی ویقلی نسینی
آخر برای چه مرا به گریه وا می دارد و به من می گوید که او را فراموش کنم

یرمینی ف وسط النار
و مرا در میان آتش پرتاب می کند

من قال راح أسیبو
چه کسی می گوید که من او را ترک خواهم کرد

أنا لازم أجیبو عاشق مشتاق محتار
من باید او را وادار به پذیرش عشق خود کنم و از او یک عاشق سرگردان بسازم

رجب عدیت للمیه
رجب من تا عدد صد شمردم

رجب اه وانا بنت شقیه
رجب من دختری شوخ طبعم

رجب صاحبک مش لیه
رجب دوستت مال من نیست

رجب قلو یسیب قلبی
رجب به او بگو که قلب من را رها کند

اه رجب
وای رجب

اه رجب صاحبک هو شافنی رجب وقال ما بیعرفنی
ای وای رجب دوست تو من را دید و وانمود کرد که من را نمی شناسد

رجب والله ده خوفنی
رجب به خدا سوگند که این باعث ترس من است

رجب اه یانا یا غلبی
آه رجب ای وای که او مرا از درون شکست

لا سلام لا کلام ولا حتى ملام ولا قال ایه الأسباب
نه سلامی نه سخنی و نه حتی سرزنشی و نه اینکه به من بگوید که چرا اینچنین تغییر پیدا کرده است

حنساه فی الحال لو قلبو ده مال
اگر که به من بگوید که چه در قلبش می گذرد، او را در یک لحظه فراموش خواهم کرد

أو قال محناش أحباب
و  یا اینکه عشقمان را انکار کند

من قال رح أسیبو
اما چه کسی گفت که من او را ترک خواهم کرد

أنا لازم أجیبو
من باید او را وادار به پذیرش عشق خویش سازم

عاشق مشتاق محتار
و او را به یک عاشق سرگردان تبدیل کنم

رجب طب رجب
رجب پس رجب