هات علیا اللوم
شرم بر من

هات علیا اللوم مهو طبعک
شرم بر من، همه آن طبیعت توست

واقولک ایه مـ انا سیباک
چه می توانم بگویم؟ تو را ترک کردم

تقول فی کلام مـ انا عارفه اکید غلطه
چیزی بگو تا بدانم کاملاً اشتباهست

وانا بصبر وباقیه علیک
و من شکیبا هستم و با تو می مانم

مهو طبعک ومش بأیدیک
طبیعت توست و به تو بستگی ندارد

و یاما حاولت اغیر فیک بقالی زمان
و چه میزان و چه زمان کوشیدم تا تغییرت دهم

ولفین قول و خذنا لفین
به من بگو کجا، به کجا ما را خواهی برد

و احنا مش عارفین نعیش لیله بشوق وغرام
چه زمانی زندگی را نمی دانستیم، شب عشق و شور

و کتیر فات علینا کتیر و احنا مش عایشین
و بسیار، بسیار از دست دادیم و این زندگی نیست

یا حبیبی بجد و الله حرام
عزیزم، به خدا که اشتباه است

بقیت عایشه عشان خاطرک
پیش از این فقط برای تو زندگی می کردم

لقیت قلبی بقى مظلوم
دانستم که قلب من ظالمانه رفتار می کرده است

بقیت تغلط و مش عاجبک
تو بی اعتنایی و بی احترامی به مرا آغاز کردی و راضی هم نبودی

تروح جایب علیا اللوم
پس باز هم مرا شرمنده می کنی

هات علیا اللوم مهو طبعک
شرم بر من، همه آن طبیعت توست