حب
عشق

حب اضحک على عقلک على قلبک
عشق، به عقلت و دلت بخند

اضحک على غشک على کذبک
به زیرکیت بخند، به دروغگوییت بخند

اضحک وابعد انت وحبک
بخند و تو و عشقت دور شوید

یکفى حرقت اعصابى بهذا الحب
کافیست که تو با این عشقت اعصابم را خراب کردی

حب العب على حالک واحوالک
عشق، حال و روزت را بازی خودت قرار بده

العب واشترى راحت بالک
بازی قرار بده و راحتی ذهنت را بخر

العب واتباها بجمالک
بازی قرار بده و از زیباییت بترس

خلیک انت بدرب وانا فى درب
تو راه خودت را برو و من راه خودم

هسه ضمیرک صار یعذبک
حالا وجدانت تو را عذاب می دهد

وینک لما کنت بجمبک
کجا بودی آن زمان که من پیش تو بودم

کنت استجدى رقت قلبک
و من دنبال لطافت قلبت تو می گشتم

واتمنى ولو همسه حب وانت
و آرزوی یک نگاه عاشقانه می کردم

ولا انت یهمک همى ولا
و ناراحتی من برایت اهمیتی نداشت

حرقت اعصابى ودمى
اعصاب و خونم را سوزاندی

وبتغلط حتى فى اسمى
و حتی در گفتن اسمم اشتباه می کردی

والله حرام تسمى لعبک حب
به خدا سوگند گناه است که به این بازیت عشق می گویی

جسدک جمبى وفکرک سارح
جسم تو نزد من است و فکرت جای دیگری است

صوتک عادى کلامک جارح
صدایت عادی است و حرفهایت آزار دهنده است

کل هذا وتریدنى اسامح
با این همه می خواهی که من ببخشم

واضمک بین احضانى بحب
و تو را عاشقانه در آغوش بگیرم

لا لا تصدق ارجعلک تانى
نه، نه، باور نکن که بار دیگر نزد تو بازگردم

لا تحلم ابدا بحنانى
هیچ وقت خواب مهربانیم را هم نبین

یکفى انت وحبک و زمانى دمرتونى لعبتو بحالى
کافیست که تو و عشقت و روزگارم، مرا نابود کردی و با وجودم بازی کردی