تحکی جد
جدی صحبت می کنی
ترى الامل ما صدد یجرح
امید اگر به واقعیت تبدیل نشود آسیب می بیند
ما کفانى ما کفانى جروح
آسیب کافیست، کافیست
لیه ودک تأذینى
چرا می خواهی آزارم دهی
انت تحکى جد او تمزح
جدی صحبت می کنی یا شوخی می کنی
والله قصدک تحیى شوقى من جدید
یا می خواهی شور و شوقم را تجدید کنی
احلفلک بالله کملى بعد واشرح
به خاطر خدا ادامه بده، من توضیح می دهم
یوم شافک سال عنى اکید
وقتی تو را ببیند قطعا از من می پرسد
واشقلتلک کمل اذا تسمح
دلتنگت هستم، بگذار کامل شود
لا تمن بفرحتى فى یوم عید
در روز عید شادی ام را بر هم نزن
قلتله انى فیها انام
به او خواهم گفت که در او به خواب رفته ام
و فیها اصبح
و در او بیدار می شوم
وهایم ومهموم وکل وقتى وحید
پریشان و خسته همه زمانم را تنها می گذرانم
ودى اضمه یالیت اقدر
می خواهم در آغوشش بگیرم، ای کاش می توانستم
ودى اتغطى بهالشعر الحریر
می خواهم با این موی ابریشمی پوشانده شوم
احس الف احساس
هزار حس را احساس می کنم
هل اللحظه بعد واکثر
این لحظه و همه لحظات
ودى اضحک
می خواهم بخندم
ودى ابکى
می خواهم گریه کنم
ودى اطیر
می خواهم پرواز کنم