حرقت الروح
روحم را آتش زد
حرقت الروح لمن فارقتهم
وقتی جدا شدیم روح را سوزاند
بکیت ومن دموعی غرقتهم
گریستم و آنها را در اشکهایم غرق کردم
إیش قال القلب لمن ودعتهم
وقتی جدا شدیم دلم چه گفت
حرقت الروح لمن فارقتهم
وقتی جدا شدیم روحم را آتش زد
اْودعهم واْقول إشلون اْنساهم
وقتی به آنها گفتم چگونه می توانم فراموششان کنم پیشنهاد وداع دادم
یا قلبی لخاطر الله روح ویاهم
قلب من! به خاطر خدا با آنها برو
اْرید الموت اْنا ومارید فرقاهم
مرگ را به جدایی ترجیح می دهم
اْرید اللی فارقونی بعد مشوار
آنها که گذاشتند پس از سفر بازگردم را می خواهم
اْرید اْنطیهم الدلال تذکار
می خواهم مهر و محبتم را چون یادبودی تقدیمشان کنم
واْنا بکل المصایب جربتهم
و من همه انواع داغ و مصیبت را تجربه کرده ام