تحب تدلع
دوست داری ناز کنی
شجد تحب تدلع لاتمل لاتکل لاتشبع
چقدر دوست داری ناز کنی، نه خسته می شوی، نه زده می شوی و نه سیر می شوی
تخلیک خفه دمها غصباً عنک تتولع
خون شیرینیش باعث می شود که بخواهی یا نخواهی آتش بگیری
تطلب ورد نجیب الورد
اگر گل بخواهی، برای تو فراهم خواهیم کرد
تگول اللون أحمر ماریده
می گویی رنگش قرمز است نمی خواهم
تزعل ونبوس بالخد
ناراحت می شود و گونه هایش را می بوسیم
ندلعها نخلیها سعیده
نازش را می کشیم و می گذاریم شاد باشد
یجی اللیل توّلع شمع
شب می شود، شمع ها را روشن می کند
تعلی الموسیقى وتتجنن
صدای موسیقی را زیاد می کند و دیوانه می کند
تعرف کیف تغازل روحی
می داند که چگونه با روح و جانم عاشقانه صحبت کند
وتلعب بإحساسی وتتفنن
و با احساساتم بازی و هنر نمایی کند