ست الحلوات
سرور زیبارویان
من زعل ست الحلوات وخلاها بدموعها تبات
چه کسی سرور زیبارویان را نارحت کرد و گذاشت با چشمان اشک آلود بخوابد
تمطر مطرها الدمعات وتبللت المخدات
این اشکها چون باران می بارند و بالشت را خیس می کنند
من زعل ست الحلوات
چه کسی سرور زیبارویان را ناراحت کرد
أبعتلک أربع وردات ویاهن أربع بوسات
برای تو چهار گل همراه با چهار بوسه می فرستم
الاولى على أحلى جبین والثانیه على طرف العین
اولین بوسه بر روی زیباترین پیشانی و دومی بر روی چشمهایت
والبوستین اللی فاضلین
و دو بوسه باقی مانده
آه خبیهم وین تحبین عالخدین أو أو أو أو
آنها را کجا می خواهی بذارم بر روی دو گونه یا یا یا یا …
أکتبلک على کل ورده أحبک أحبک
بر روی هر گل می نویسم دوست دارم
وأهمس فی أذنک همسه لاتخبرین اللی بجنبک
و در گوشت چیزی می گویم و به کسی نگو