فی شی انکسر
چیزی شکست

بینی انا وبینک خلص فی شی انکسر
بین من و تو چیزی شکست

ما باسألک مین انهزم … مین انتصر
از تو نمی پرسم که چه کسی برد و چه کسی باخت

همی انا باللیل ینسانی الالم
همه نگرانیم در شب برای درد است که مرا فراموش کند

دوب مع النسیان لحظات الندم
بنابراین فراموشی و پشیمانی می آیند

لمین اشتکی
به چه کسی شکوه می کنم

هم قلبی اللی انظلم
از بی عدالتی که قلب من شاهد بود

صعبه النغم مایحن عا غیاب الوتر
برای ترانه سخت است که دوری سیم تار را احساس نکند

بینی انا وبینک خلص فی شی انکسر
بین من و تو چیزی شکست

ما باسألک مین انهزم … مین انتصر
از تو نمی پرسم که چه کسی برد و چه کسی باخت

لو باقی عندی منک شویه امل
اگر از تو امیدی در من مانده بود

بصبر علیک وبحمل الما بینحمل
صبور می ماندم و هر آنچه طاقت فرسا بود را تحمل می کردم

لکن انت ملیت وشو بخاف الملل
اما تو بی حوصله شدی و چقدر من از ملالت می ترسم

اهون علیی اللوم یا محلى الزعل
سرزنش برای من آسانتر و ناراحتی بهتر است

صوتی ندهلک ماترک عندک صدى
صدایم تو را می خواند، اما چیزی شنیده نمی شود

فی شی انتهى بناتنا لما ابتدا
چیزی بین ما همین که شروع شود پایان می یابد

بعدک انا شو بخاف ما صدق حدا
همین که رفتی ترسیدم که دیگر به کسی نتوانم اعتماد کنم

یمرق لیی الشوق ویهرب عالهدى
عشق مرا ترک می کند و به آرامی تباه می شود