من غیر مناسبه
بدون دلیل

من غیر مناسبه و بمناسبه بیقابلنی
او حتی بی دلیل با من دیدار می کرد

بیجیلی یستغلب علیا وبیحایلنی
رقت انگیز به سوی من می آمد و با واژه ها فریبم می داد

وبیعتذرلی کتیر وانا مهما اعتذر لی
همیشه می گفت که متاسف است، اما اهمیتی ندارد چقدر عذر خواست

مش هانسى انو فی کبریائی کان قاتلنی
نمی توانم فراموش کنم که غرورم را شکست

ماعادش ینفع اسامحو عاللی عملو فیا
هرگز ارزشی ندارد برای آنچه با من کرد بخشیده شود

لو بییجی یتأسفلی ولا یبوس ایدیا
اگر برای عذرخواهی سوی من آمد و دستهایم را بوسید

بعد النهارده ازای انا على نفسی هرضى
از امروز چگونه می توانم احساس خوبی از خودم داشته باشم

ارجع لحد قدر یمد ایده علیا
و سوی کسی بروم که دستش را روی من بلند کرده است

مش هقدر اتهاون واشوف حاجه اسامحه بیها
نمی توانم بی دقت باشم و دلیلی برای بخشش او پیدا کنم

لازم اللی یغلط غلطه یتحاسب علیها
آنها که اشتباه می کنند باید تاوانش را بپردازند

اصل اللی یتهاون فجرح کرامته مره
اگر کسی نسبت به زخمش غفلت و بی دقتی کند، باز هم دچارش می شود

یستاهل انه یتجر حمیه مره فیها
آنها شایسته صدها بار زخمی شدن هستند