نسم علینا الهوا
نسیم عشق بر ما میوزد

نسم علینا الهوا من مفرق الوادی
نسیم عشق از روح صحرا بر ما میوزد

یا هوا دخل الهوا خذنی على بلادی
ای نسیم، به خاطر عشق مرا به کاشانه ام بازگردان

یا هوا یا هوا یاللی طایر بالهوا
ای عشق ای عشق، تو که با نسیم پرواز میکنی

فی منتوره طاقه و صوره
گلی هست که انرژی و زیبایی دارد

خذنی لعندهن یا هوا
مرا به آنجا ببر ای نسیم

فزعانه یا قلبی اکبر بهالغربه
ای دل من! برای این که در غربت و تنهایی بزرگ شوم ترسیده ام

و ما تعرفنی بلادی
سرزمینهایم مرا نخواهند شناخت

خذنی خذنی خذنی على بلادی
مرا ببر، مرا ببر، مرا به سرزمینهایم ببر

نسم علینا الهوا من مفرق الوادی
نسیم عشق از روح صحرا بر ما میوزد

یا هوا دخل الهوا خذنی على بلادی
ای نسیم، به خاطر عشق مرا به کاشانه ام بازگردان

شو بنا شو بنا یا حبیبی شو بنا
ما را چه شده؟ ما را چه شده؟ آه عشق من! ما را چه شده؟

کنت و کنا تضلوا عندنا و افترقنا شو بنا
ما و تو با هم مانده بودیم و جحالا جداییم، ما را چه شده؟

وبعدها الشمس بتبکی عالباب و ما تحکی
خورشید هنوز بر آستانه در میگرید و حرفی نمیزند

ویحکی هوا بلادی
و عشق سرزمین صحبت میکند

خذنی خذنی خذنی على بلادی
مرا ببر، مرا ببر، مرا به سرزمینهایم ببر

نسم علینا الهوا من مفرق الوادی
نسیم عشق از روح صحرا بر ما میوزد

یا هوا دخل الهوا خذنی على بلادی
ای نسیم، به خاطر عشق مرا به کاشانه ام بازگردان