نمت و حلمت
خوابیدم و رویا دیدم
نمت وحلمت انک رجعت
خوابیدم و رویا دیدم که به سوی من بازگشته ای
تقول سامحنی ظلمتک جرحتک
می گویی مرا ببخش، با تو بد کردم، تو را آزار دادم
سامحنی یاعمری وحدک ترکتک
مرا ببخش ای زندگی من، تو را تنها رها کردم
بست خدی وبکیت وباحضانک غفیت
گونه ام را بوسیدی و من گریه کردم و در آغوش تو خوابیدم
بین ایدیک یا عمری بردان ودفیت
پس از احساس سردی در آغوش تو گرم شدم ای زندگی من
صحیت والوساید غرقانه بدموعی
بیدار شدم و بالشم را دیدم که از اشکهایم خیس شده است
کل شی بی جامد بردانه ضلوعی
همه چیز منجمد و یخ زده بود
یا عینی علی اشسوى الشوق فیَ
ای چشم من! چه شوری در من نهفته بود
لا انت جیت ولا جرحک یروح
نه تو آمدی و نه آزارت مرا رها کرد
حتى حلم عینی یاخدنی الجروح
تنها رویایی برای فرار از زخمها