بعد سنین
پس از سالها

جای لعندی بعد سنین
پس از سالها به سوی من آمدی

بعیونک فی خبریه
با داستانی در چشمانت

شو یاللی اتغیر تخمین
فکر کردم که چه چیزی تغییر کرده است

تا هلأ فقت علیا
که تو به خاطر من آوردی

قلبی أنا قسیته
قلبم را سخت و خشن کردم

نسیت اللی حبیته
عشقم را فراموش کردم

غرامک أنا محیته
عشق تو را محو کردم و از بین بردم

من قلبی و عینایا
از قلبم و چشمانم

راجع لیا تدق الباب
به سوی من بازگشتی و در زدی

بافتحلک أو ما بافتحلک
باید باز کنم یا نه

صعب على قلبی اللی تاب
فرار از آن برای قلبم سخت است

ینسى و یرجع یرتاحلک
که فراموش کنم و یکبار دیگر به تو اعتماد کنم