بنت صغیره
دختر کوچولو
ده فاکرنی قال بنت صغیره
فکر کرد من یه دختر کوچولوئم
غاویه المشوره اسهر فی اللیل
زمانی که براش بیدار موندم
اکتب جوابات وانام على دمع العین
نامه نوشتم و با اشک توی چشمم خوابیدم
روح یبنی وعیش ماتسبتنیش عقلک
برو و زندگی کن عزیزم، منو فریب نده، عقلتو به کار بنداز
صحصحلی وفوق متبصش فوق
بیدار شو و خیلی به دور دست نگاه نکن
ده سلامتک مین
فکر میکنی کی هستی؟
بضلک بتضلک انا سبتک
تو موندی، تو موندی، من ترکت کردم
متشوف ازای الزی سبتک
ببین چطور ترکت کردم
وتعبتک قوق قوق یعنی اغشک انا العب فیک
خستت کردم، شاید باید بهت خیانت کنم یا با تو بازی کنم
طیب اقلک فی کلام متزوق لونک مخطفلی متروق
کمی با تو حرف زدم، دیگه حنات برای من رنگی نداره
معقول ده کلامی بقى یحوء بان على وجهک وحمر عینیک
شاید حرفهای من روی تو تاثیر زیادی داشته باشه، اینو میشه از سرخی چشمان و صورتت فهمید
یاود انت متبطل مسکنه وکفایه بئى غنى
این همه نقش بازی کردن و تظاهر و آواز خوندن کافیه
اصلا انا ماباکیج ده انت على طول فی کلام معسول
نمیام! تو پر از واژه های شیرینی
وبضیع فی یومین
واژه هایی که فقط توی دو روز تموم میشن
خود یابنی وشوف واعمل معروف انا بحر غویت مابلاش طنطیط
گوش بده پسر! یه کار خوب بکن، من یه دریای عمیقم، از روی من نپر
حتغرق مین
که غرق میشی!