بیعاملنی
مداوایم کرد
ضایع منی متل عیونو غیری مش شایف حدا
مانند چشمانش از دستم رفت، جز من کسی نمیتوانست او را ببیند
کل اللی حوله بخونو الا هوه ماحدا
جز او همه اطرافیانش خائنند
خایف املیله عیونو کل همومی بیبعدا
فقط من چشمانش را پر میکنم، همه ناامیدی را از من میگیرد
مع هیدا وکله ترکته
با وجود همه اینها ترکش کردم
واللی دوانی جرحته
و کسی که مداوایم کرد را زخمی کردم
مجنون صدقنی بفارق حبیبه
باورم کن، دیوانه است کسی که این عشق را ترک کند
انشاءالله اللی صایبنی عدوی مایصیبه
امیدوارم حتی دشمنانم آنچه من کردم را نکنند
رز الله على کل دقیقه عشتها وقضیتها معه
آه چقدر دلتنگ لحظه لحظه های زندگی با او هستم
یتحمل همی وتعصیبی یسمعنی ومااسمعه
من و عصبانیتم را تحمل میکرد، مرا میشنید و من او را نمیشنیدم
یحمینی ویقلی عینیکی ماخلقه تالت معه
حامی من بود و میگفت که چشمانت برای اشک ریختن خلق نشده اند
وبساعه ترکته واللی فرحنی وجعته
در تاریکی ترکش کردم، کسی که شادی را به من بخشیده بود آزردم
مجنون صدقنی بفارق حبیبه
باورم کن، دیوانه است کسی که این عشق را ترک کند
انشاءالله اللی صایبنی عدوی مایصیبه
امیدوارم حتی دشمنانم آنچه من کردم را نکنند