بیاع الورد
گل فروش
سألنی بیاع الورد بعدو بیحبک بعد
گل فروشی از من پرسید که آیا او هنوز تو را دوست دارد
شو بدی قول
چه پاسخی دارم که به او بگویم
جاوبته لبیاع الورد بعده قلبی ع الوعد
به گل فروش گفتم که هنوز قلبم به پیمانش وفادار است
و هو مشغول
در حالی که او فکرش جای دیگری است
ودعنی و راح سافر
مرا به خدا سپرد و سفر کرد
لا لا ما راح سافر
نه، نه، او به مسافرت نرفته است
وبکرا بیرجع
و فردا باز خواهد گشت
اکتر اکتر یقدم لی ورود على طول
و گل های بیشتر و بیشتری را برای همیشه به من خواهد بخشید
ندهلی بعز اللیل
در نیمه های شب اسم مرا صدا کرد
دخلک خبرنی یا لیل کیف بدی نام
ای شب به خاطر خدا بگو که من چگونه می توانم به خواب بروم
همسلی من تانی میل
دوباره نجوای عشق برای من سروده شد
راجع غنیلی یا لیل و همی الایام
ای شب برای من ترانه ای از بازگشت او بخوان و تنها رنج من گذر روزها می باشد