بطمنک
اطمینانت دادم
امنتک علیا عشان لاقیتنى مصدقاک وعدتک فى وقت الجد جنبک هتلاقینى
تو را نسبت به خودم مطمئن کردم چون دیدی که تو را باور کردم
تو را در زمان گرفتاری وعده دادم، مرا در کنارت میبینی
بسهر على راحتک وراضیه اتعب معاک وان متشیلکش الارض انا اشیلک فى عینى
به خاطر راحتی تو شبها را بیداری میمانم و راضیم که اینگونه در کنار تو خسته شوم
اگر زمین تو را در بر نمیگیرد، من تو را در چشمان خودم قرار خواهم داد
بطمنک یاحبیبى من اولها سکتنا لو عاندتنا هنکملها
عشق من از ابتدا اطمینانت دادم اگر راه هم در میان به بن بست خورد باز هم ما ادامه میدهیم
دنیتنا لو تعبتنا من عمایلها بالصبر انا وانت هنستحملها
اگر دنیایمان از کارهایش ما را خسته کرد، با صبر آن را تحمل خواهیم کرد
على قدنا هنعیش مع بعضینا وحبنا من الدنیا دى یکفینا
به اندازه ای که هستیم و به آن قانعیم زندگی خواهیم کرد که عشقی که از دنیا داریم برایمان کافیست
ده انت وانا ولا عمرنا اتمنینا غیر بیت صغیر وباب مقفول علینا
من و تو در تمام عمرمان جز خانه ای کوچک که در آن نیز بر ما باز نیست آرزو نکردیم
انا طول حیاتی کنت بحلم لکی وبیک وما بین ایدیک کملت حاجه ناقصه فیا
من در تمام طول زندگیم در رویای تو و برای تو بودم و بین دستهای تو کمبودم برطرف شد
من الدنیا مش طمعانه الا فحبی لیک وادینی جایه بوعدک دلوقتی بیا
به این دنیا جز عشق تو طمعی ندارم، میبینی من آمدم و از طرف خودم نسبت به تو وعده می دهم