بکلمه منک
یک سخن از تو

بکلمه منک تنسینى اللى عدى اوام تخلینى احس بقیمه الایام
یک سخن از تو باعث می شود هر آنچه که گذشت را فراموش کنم، اجازه میدهی که ارزش روزگار را حس کنم

تطمنى سنین قدام
به سالهای آینده اطمینانم میدهی

بکلمه منک تورینى اللى مش شایفاه تریحنى من الهم اللى انا شایلاه
با همان یک کلمه از تو آن چیزی که با چشم ندیده ام را نشانم می دهی، از این غصه و ناراحتی که در درون دارم راحتم میکنی

تعیشنى اللى مش عایشاه
میگذارد زندگی را که تا بحال تجربه نکردم سپری کنم

کان فین هواک من بدرى یا حبیبى وکل ده فین
ای عشق من! عشق تو از ابتدا کجا بود؟

ده انا من قبلک انا عایشه مع العایشین
من پیش از تو با این زنده ها زنده ام

بکلم نفسى من الوحده بقالى سنین
وقتی تنها هستم به خودم می گویم سالها برای من مانده اند

وانا فى ضیقتى مکنتش عارفه اشکى لمین
و من در سختی نمیدانستم به چه کسی بگویم و شکایت کنم

ودلوقتى ولا بعمل حساب بعدین
حالا دیگر حساب آینده را نمیکنم

ودلوقتى عرفت ابدأ حیاتى منین
حالا فهمیدم زندگی را از کجا شروع کنم

بکلمه منک عرفت دنیا معرفهاش عشان خاطرک بحب حاجات محبتهاش
با یک سخن از تو با دنیایی آشنا شدم که تا به حال نمیشناختم، به خاطر تو خیلی چیزها را دوست دارم که قبلا دوست نداشتم

ولو تندهلى مستناش
و اگر صدایم کنی درنگ نمی کنم به سرعت سوی تو خواهم آمدم

بکلمه منک لاقیت کل اللى مش لاقیاه ولو فى حد زعلنى انا مسمحاه
با یک سخن ازتو هر چیزی را که تا بحال ندیده ام دیدم و اگر هم کسی ناراحتم میکند او را می بخشم

ولو فى جرح انا هنساه
اگر من در ناراحتی باشم فراموشش خواهم کرد