لازم اعیش
باید زندگی کنم
عایزه الملم قلبى واحضن نفسى وامشى بعید
می خواهم دلم رو جمع کنم و روحم را در آغوش بکشم و دور شوم
عایزه اطیب جرحى ایوه هاطیب جرحى اکید
میخواهم زخم دلم را مداوا کنم، آری حتما مداوا می کنم
عایزه حبک یبعد عنى
می خواهم عشقت از من دور شود
عایزه جرحک یخرج منى
می خواهم زخمت از من خارج بشود
لازم اعلم قلبى انا یقسى
باید دلم را به سختی آموزش دهم
ولازم ینسى
باید فراموش کنم
ولازم اعیش
باید زندگی کنم
کنت بعیش لک کل سنینى
همه سالهای زندگیم را برای تو زندگی میکردم
قلت زمانى هاعیشه معاک
به روزگارم گفتم با تو زندگی خواهم کرد
کنتب بحبک قوى یاحبیبى لما بتبعد بستناک
ای عشق من آنقدر دوستت داشتم که وقتی دور میشدی منتظرت میشدم
کنت بحس معاک حاجه تانیه
با تو احساس دیگری داشتم
کنت فى عینى کل الدنیا
در چشمانم تمام دنیا بودی