فاکرنى ایه
فکر می کنی من کی هستم

ایه انت فاکرنى ایه
تو که هستی و فکر می کنی من کی هستم

مالقیتش غیر قلبى تقدر علیه
جز قلب من کسی دیگر را پیدا نکردی که به او زور بگویی

مالقیتش غیر حبى انا و تهد فیه
جز عشق من چیز دیگری پیدا نکردی که با آن آرام بگیری

کنت بتکذب وانا صدقتک کنت بتخدع وانا باشتقلک
دروغ می گفتی و من باور می کردم، خیانت می کردی و من مشتاقت می شدم

حتى دموعى حتى عذابى مانت حبیبى خلاص یا حبیبى
حتی اشک هایم، حتی عذابم خود تویی، تمام شد عزیزم

ولا یهمک
نگران نباش

عایزه اعرف قوللى احساسک ایه
می خواهم احساست را بدانم و بگو چگونه است

عایزه اعرف لما تکون بتحب فى حد بقلب وهو عدوک
میخواهم بدانم که وقتی یکی را در دل دوست داشته باشی و او دشمن تو باشد

لما تکون عایش له بکل بأمانه وغدره فى ضلک
وقتی برایش با همه وجود زندگی می کنی و در پس پرده خیانت کند

لما تکون عایش بین ناسک بس یا قلبى لوحدک
وقتی که بین مردم زندگی می کنی ولی ای قلب من تو تنهایی

لما تعادى الدنیا عشان قلب سابک لوحدک
وقتی که با تمام دنیا دشمنی می کنی به خاطر قلبی که تو تنها گذاشتی