ما بلاش
برایت خوب نیست

وانا ممکن کمان اعمل کده زیک تمام
من می توانم درست کاری که تو کردی انجام دهم

ماتشوفش منى اهتمام ولا کلمه متقاله بحنان
تو نمی توانی هیچ گونه توجهی از من ببینی و هیچ سخن محب آمیزی بشنوی

واقدر کمان اعملک بنفس اسلوبک
می توانم درست مثل تو رفتار کنم

زى مابقدر اجملک وادارى فى عیوبک
درست مثل رفتار خوبی که داشتم و بدیهایت را پوشاندم

ما بلاش توصلنى لکده عشان انا متأکده
پس بهتر است باعث نشوی اینگونه باشم زیرا من اطمینان دارم

صعب الحیاه بالشکل ده وعشان کده انا متردده
زندگی به آنگونه سخت است و به همین دلیل است که من تردید دارم

وانا اصلا کمان تعبانه من زمان
من برای زمان بسیار زیادی خسته بودم

وشایله جوایا کلام لو قولته صعب علیک تنام
و حرفهای زیادی را در دل نگه داشتم که اگر می گفتم خواب هم برایت سخت می شد

وانا اقدر کمان اضیقـک اکتر ماتتصور
می توانم تو را به شدت خشمگین و عصبی کنم، بیش از آن که تصور کنی

لاکن ساکته بمزاجى على ما تتغیر
و من به همین شکل ساکت می مانم تا تو تغییر کنی