کتر خیرى
خدا به من خیر بدهد

انا مش مش مبینالوا انا ناویالوا على ایه
من خودم را به او نشان نمی دهم، که من چه فکری برایش دارم

سکته ومستحلفالوا و مش قیلالو ساکته لیه
ساکتم و برای او سوگند خورده ام و نمی گویم که چرا ساکت شده ام

خلیه یشوف بعنیه ایه اللى نویا علیه
بگذار به چشم خودش ببیند که من چه خوابی برایش دیده ام

هخلى یخاف من خیالوا لما اغیب یوم عن عینیه
وقتی که روزی از چشمش دور شوم، می گذارم از سایه اش هم بترسد

کتر خیرى انى قابلتوا واستحملتوا یا قلبى زمان
خدا به من خیر بدهد، در کنارش ای قلب من او را تحمل کردم

یجى علیا واعدیها ویسوء فیها معایا کمان
هر چه که میبینم، از او می گذرم و باز هم به من بدی می کند

من کتر عمایلوا باقولوا کفایه انا وانت بقینا خلاص للناس
از زیادی دردسر هایش به او میگویم بس است، ما برای مردم درس عبرت شده ایم

سیره على کل لسان
و بر زبان مردم افتاده ایم

هیجینى عشان یراضینى هقول على عینى مانستغناش
به سوی من می آید تا رضایتم را جلب کند، می گویم به چشمم نمی آید

وهسبیوا یجرب مره علشان تانى مره مایعملهاش
او را رها می کنم تا دوباره برایش تجربه شود و دیگر آن را انجام ندهد

وبناقص عند بعند وبعد ببعد ونجى على بعد خلاص
کوتاهی از خودش است و در خودش است و بعد از دوری می آییم، دوباره باز می گردیم

یا رجعنا یا مرجعناش
تا بحال بارها از این اتفاقات افتاده است و ما باز گشته ایم