إلى متى
تا کی

الى متى یاجرح یاقلبی بتوجع الى متى والصبر ماله معک حد
تا کی ای زخم، ای دل، تا کی می آزاری؟ تا کی؟ صبر با تو پایانی ندارد

الى متى مال للخطا عذر مقنع الى متى هالاسئله مالها رد
تا کی اشتباهات دیگر بهانه ای معقول نخواهند داشت؟ تا کی این پرسشها بی پاسخ خواهند ماند

ماهو مهم الدمع للعین یرجع ولایطیح وتلحقه راحت الید
برای اشکهای داخل چشم بازگشت اهمیتی ندارد، یا که پیش بروند و روی دست بنشینند

وش عاد لو حتى على القاع وقع اهم شی انه نشف بعدها الخد
چرا بازگشت؟ حتی اگر افتاد، مهمترین مسئله این است که گونه ها خشک شد

یاللی تحرى دمعتی ماتوقع بعد اللذی سویت بابکیک من جد
ای که اشکهای مرا آزاد کردی؟ فکر نکن پس از آنچه کردی تو را به گریه وادارم

تعبت اغظ الطرف والعین تدمع والدمع یغسل شرهتی واتجدد
سعی می کنم اطراف را بپوشانم و چشمها می گریند و اشکها شوق مرا می شویند و تازه می کنند

ماتفرق دموعی تطیح اربع اربع ولاتطیح ازواج وشوله اعد
اهمیتی ندارد که اشکهایم چهارتا چهارتا بغلتند، یا که مانند آبشاری پایین بیایند

مادامها طاحت ولا عاد تطلع واللی بقى منها على راحت الید
تا وقتی بریزند و دیگر متوقف شوند، دیگر از آنها چه چیزی بر روی دست مانده است