شخص یهتم
کسی که نگرانت باشد

مادفنک الحزن یاقلبی
ای دل! اندوه رهایت نمی کند

انقض غباره وقم
گردها را کنار بزن و برخیز

باقی للفرح باقی
هنوز امکان برای شادی هست

وباقی لک امل
و هنوز برای تو امید هست

بین البشر … شخص بک یهتم
بین مردم کسی که نگران توست

لملم شتات المشاعر خل نروح
خرده های احساس را جمع کن و بگذار برویم

نمشی فی کل الطرق الین اجیه
در همه مسیرها گام بردار، تا من به او دست یابم

کم رسمه الشوق فی بالی وکم
بارها وقتی دلتنگش بودم، تصویری از او در ذهنم رسم کردم، بارها

آه وکم … بین البشر … شخص بک یهتم
آه، چقدر زیاد، بین مردم، کسی که نگرانت باشد

یکفی من دنیا المحبه هالجروح
از دنیای عشق، همین زخمها کافیست

هذاک خلّی اللی احبه وله ابوح
او کسیست که دوستش دارم و همه چیز را برایش می گویم

متعشمٍ انه یزیل الهم وآه
امید داشت که از نگرانی راهیی یابد … آه

الاهم … بین البشر … شخص بک یهتم
آنچه اهمیت بیشتری دارد اینست که بین همه مردم کسی هست که نگرانت باشد

شوقی یبنی له من اللهفه صروح
دلتگیم برای او برجها می سازد

شفته فحلمی وصرت اتبع طموح
او را در رویایم می بینم و به دنبال آرزوهایم می روم

متخیلٍ انا نعیش بفرح آه
تصور می کند که ما در شادی به سر می بریم … آه

وبنبتسم … بین البشر … شخص بک یهتم
و می خندیم، بین همه مردم، کسی هست که نگرانت باشد