أسفه
متاسفم

أسفه شوفلک غیری
متاسفم که برایت کس دیگری را دیدم

مش حتحمل تعبی معاک
خستگی با تو را تحمل نخواهم کرد

انتا عایزلک قلب یضحی مهما بتعمل فیه ویاک
تو کسی را می خواهی که قلبش را فدای آنچه می خواهی بکند

ده کله معاک ضعفت وضعفی معاک قواک
من از همه اینها با تو خسته شده ام، ضعیف شده ام و ضعف من تو را قوی تر کرده است

بس لإمتا أنا حفضل أضحی و قولی لإمتا أنا حبقى ملاک
اما تا وقتی که من فدا می شوم بگو که به فرشته ای نبدیل می شوم

حبیت هواک لحدود أکثر من المفروض و انتا ولا تأثرت
عشق را تا وقتی که از حدودش خارج نشده  و تو توجه نمی کنی دوست دارم

علمت قلبی خلاص یوفر الاخلاص منک انا تعلمت
تو به قلبم آموختی که خلوصش را از تو حفظ کند، من از تو آموختم

شوف أد ایه ویاک تعبت
ببین من چقدر با تو آزرده شده ام

وأد ایه سِکِتّ و تحملت
و چه قدر سکوت و تحمل کرده ام

وأد ایه وأد ایه والعمر فیه کام أد ایه
و چقدر و چقدر و چقدر زندگی سختی دارد